شهر سرگرمی

منوي اصلي

آرشيو موضوعي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات


معرفی پاکیزه‌ترین شهرهای دنیا

ده شهر اسلو، کوبه، کپنهاگ، آدلاید، مینیاپولیس، ولینگتون، هلسینکی، اتاوا، هونولولو و کالگری دارای بهترین آب و هوای جهان و پاکیزه‌ترین شهرهای چهان در سال 2011 انتخاب شده‌اند.

 

شهر مکان زندگی انسانها بویژه از دوران صنعتی شدن تا زمان کنونی است و به علت فعالیت انسانها مستعد آلودگی و تخریب؛ اما با این وجود چگونه می توان از شهرهای تمیز سخن گفت و معیارهای پاکیزگی و آلودگی شهرها چیست؟ وجود رقابتی سنتی میان استرالیا و ایرلند یرای ارائه پاکیزه ترین شهرهای دنیا، هر ساله لیستی از 10 شهر پاکیزه و تمیز دنیا ارائه با توجه به پاکیزگی میادین و مکانهای عمومی شهری ارئه می شود.
 
نقل از شبکه خبری CNBC، وجود هوای پاکیزه و دسترسی به آب سالم نوشیدنی نیز از دیگر فاکتورهای تاثیرگذار در انتخاب این شهرهاست.
 
1- اسلو، نروژ
 
 
 
 
 
اسلو پایتخت کشور فنلاند است. در این شهر و حومه آن هیچ کارخانه صنعتی وجود ندارد. هیچ گونه ذرات آلودگی خاصی در هوای این شهر مشاهده نمی شود و سیستم دفع زباله و فاضلاب آن بسیار پیشرفته و مکانیزه است. مدیریت آلودگی شهری اسلو سالها به عنوان الگو مدیریت برتر شهری معرفی می شود.
 
 
 
 
 
2- کوبه، ژاپن
شهر کوبه در ژاپن در بسیاری از فاکتورهای مناسب زندگی شهری مانند میزان طول عمر و میزان باسواد مقام خوبی دارد. این شهر به خاطر وجود ریزش منظم باران دارای هوای بسیار خوب است و سیستم عالی جاده های شهری امکان ایجاد ترافیک و آلودگی ناشی از آن را نمی‌دهد.
 
 
 
 
3- کپنهاگ ، دانمارک
 
کپنهاگ پایتخت دانمارک به مدت 15 سال دارنده مقام اول پاکیزه ترین شهر جهان را داشت و امروز نیز در رده یکی از تمیزترین شهرهای دنیاست. تمام خودروهای شهری مجبور به استفاده از فیلترهای مخصوص و اضافی برای اگزوز ماشین هستند و به عنوان شهر الگوی اتحادیه اروپا از آن نام برده می شود.
 
 
 
 
 
 
4- آدلاید، استرالیا
 
 
 
 
شهر آدلاید استرالیا چند سالی است که جایگاه خود را در بهترین های دنیا حفظ کرده است. سیستم بهینه و پیشرفته دفع زباله ها و استفاده مجدد از آنها در این شهر مثال زدنی است.
 
 
 
 
5- مینیاپولیس، آمریکا
 
 
 
این شهر یکی از مناطق ایالت مینسوتا و از شهرهای مهم کشور آمریکاست و به عنوان شهر سبز آمریکا شناخته شده است. به گزارش اداره هواشناسی آمریکا میزان ذرات شیمیایی این شهر از هر شهری در آمریکا پایین‌تر است و آب و هوای بسیار سالمی دارد.

 

 

6-  ولینگتون، نیوزلند
 
 
 
 
موقعیت عالی این شهر در نیوزلند در کنار دریا و قرار گرفتن در مسیر وزش بادهای اقیانوسی و سیستم پیشرفته دفن زباله، این شهر را تبدیل به یکی از پاکیزه ترین شهرهای دنیا کرده است.
 
 
 
 
7- هلسینکی، فنلاند
مسئولان شهری هلسینکی پایتخت فنلاند با بهینه کردن مصرف سوخت و سخت گیری و نظارت مداوم بر نحوه و میزان آلودگی خودروهای عمومی و شخصی و تعطیلی یا انتقال کارخانه جات آلوده کننده هوا به مکان های دور، توانسته اند یکی از بهترین هواهای دنیا را برای شهروندان خود به ارمغان بیاورند.
 
 
 
 
8- اتاوا، کانادا
 
 
 
 
اتاوا پایتخت سیاسی کانادا و یکی از بهترین شهرهای دنیا برای زندگی است. نبود ترافیک و فضای بسیار آرام شهری و کم بودن جمعیت شهری، این شهر را به عنوان یکی از بهترین و پاکیزه ترین شهرهای دنیا تبدیل کرده است. آب آشامیدنی این شهر یکی از بهترین و سالمترین نمونه های آب آشامیدنی در دنیاست.
 
 
 
 
9- هونولولو، هاوایی آمریکا
 
هونولولو مرکز ایالت هاوایی است و هر چند هوای این شهر همواره به خاطر وجود آتشفشان های فعال، تهدید می شود اما در سالیان اخیر به خاطر در پیش گرفتن سیاست های اصولی شهری انسان محور تبدیل به یکی از دارندگان سالمترین هوا و پاکیزه ترین شهرهای دنیا شده است. در آب آشامیدنی این شهر نیز مواد معدنی مفید برای سلامتی وجود دارد که نمونه آن در هیج جای جهان وجود ندارد.
 
 
 
 
10- کالگری، کانادا
 
 
 
 
شهر کالگری در استان آلبرتا کانادا با وجود قرار داشتن در استان انرژی خیز غربی کانادا یکی از بهترین آب های آشامیدنی و هوای سالم دنیا را دارد. رشد اقتصادی بالا و افزایش جمعیت شهری باعث آلوده تر شدن محیط شهری نشده است.

نويسنده: طاهر تاريخ: دو شنبه 30 خرداد 1390برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

هر چه پير تر ميشی‌ ثروتمند تر ميشيی ! چه به خواهی‌ چه نخواهی

قدر بالا رفتن سنتان را بدانید!

 

هر چه پير تر ميشی‌ ثروتمند تر ميشيی ! چه به خواهی‌ چه نخواهی

 

 

 

نقره در سر

طلا در دهان

سنگ در کليه

قند در خون
 
سرب در پا
آهن در رگها
و مقدار بسيار فراوانی گاز طبيعی برای صدور :D


 
آيا هرگز گمان می کرديد شما يک چنين دارائی هایی را درخود جمع کنید؟؟

 

 

نويسنده: طاهر تاريخ: شنبه 28 خرداد 1390برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

اس ام اس های تبریک روز پدر و ولادت مولای عاشقان، حضرت علی (ع)

اس ام اس های تبریک روز پدر و ولادت مولای عاشقان، حضرت علی (ع)

 

 

 

پدر جان ، نگاه مهربان و صدای دلنشینت همیشه مرحم دل من در این غربت است ،

بدان که برای من بهترینی . روز پدر مبارک باد . . .

 

-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-

 

پدرم راه تمام زندگیست ، پدرم دلخوشی همیشگیست . روزت مبارک باباجون

 

-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-

 

پدر ای چراغ خونه! مرد دریا، مرد بارون
با تو زندگی یه باغه، بی تو سرده مثل زندون
هر چی دارم از تو دارم ، تو بهار آرزوها
هنوزم اگه نگیری، دستامو می افتم از پا

 

-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-

 

تبریک به كسی كه نمی دانم از بزرگی اش بگویم یا مردانگی، سخاوت، سكوت، مهربانی و... بسیار سخت است
پدرم روزت مبارک

 

-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-

 

روز پدر رو به بابای خوب دست و دلبازم تبریک میگم (هم اکنون نیازمند یاری سبز شما می باشیم)

 

-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-

 

ای تکیه گاه محکم من، ای پدر جان ، ای ابر بارنده ی مهر و لطف و احسان

ای نام زیبایت همیشه اعتبارم، خدمت به تو در همه حال، هست افتخارم . . .

 

-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-

 

پدرم : منی که پدر شده ام می دانم چه رنجهایی برای من کشیدی. من می دانم که با چه

سختی هایی نیازهای من را بر طرف کردی ، پدرم قسم به تمام روزهای سرد و گرم که

برایم زحمت کشیدی دوستت دارم و خیالت برایم تکیه گاه است ، روزت مبارک . . .

 

-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-

 

نمک بر زخم من شیرین تر از خواب سحر گردد ،

جگرها خون شود تا یک پسر مثل پدر گردد . . .

 

-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-

 

پدر جان ، باش و با بودنت باعث بودن من باش . روزت مبارک .

از صمیم قلب دوستت دارم . . .

 

-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-

 

پدر جان ، باش و با بودنت باعث بودن من باش . روزت مبارک .

از صمیم قلب دوستت دارم . . .

 

-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-

 

پدر جان ، نگاه مهربان و صدای دلنشینت همیشه مرحم دل من در این غربت است ،

بدان که برای من بهترینی . روز پدر مبارک باد . . .

 

-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-

 

 

 

 

 

 

 

 


ادامه مطلب
نويسنده: طاهر تاريخ: دو شنبه 23 خرداد 1390برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

جملات مشهور در مورد آقايون (طنز)

خانم ها حالشو ببرند...

با عذرخواهي از انگشت شمار مردان متفاوت

 

 

 

 

زن خودش را خوشگل میکند چون خوب فهمیده که چشم مرد تکامل یافته تر از عقل اوست. دوریس ري

هر زنی از سر هر مردی زیاد است. ژان پل سارتر


مردها جنگ را دوست دارند چون بخاطر جنگ ظاهری جدی پیدا میکنند و این تنها چیزیست که نمیگذارد زنها بهشان بخندند. جان رابرت فاولز

 

خداوند مردان را نیرومندتر آفریده است'اما نه لزوما باهوشتر.او به زنان فراست و زنانگی داده است و اگر این دو با هم خوب بکار روند میتواند مغز هر مردی را که تا بحال دیده ام مختل کند. فرا فاوست

زنان از مردان عاقلترند.چون که کمتر میدانند و بیشتر میفهمند. جیمز تربر

مردها همه مانند هم هستند فقط چهره هایشان با هم فرق دارد تا بتوان آنها را از هم تشخیص داد

یک مرد عبارت است از کلیه ادا و اطوارهای گذشته و امروزش. الکسی کارلایل


هيچ فكر كردي چرا خدا مرد را قبل از زن خلق كرد ؟ خب معلومه  قبل از خلق هر شاهكاري يك چركنويس هم لازمه

اگر زنان در مورد شخصیت مردان کمی نکته سنج باشند'هیچگاه تن به ازدواج نخواهند داد
. جورج برنارد شاو

بنی اسراییل 40 سال در بیابان سرگردان بودند.مردها حتی در آن زمان هم مسیر را نمی پرسیدند. ناشناس


عوض کردن شوهر فقط عوض کردن مشکل است. کاتلین نوریس

مرد نثر آفرینش است و زن شعر آن. ناپلئون

بسیاری از مردان باهوش زن کودنی دارند'اما به ندرت زن باهوشی پیدا میشود که شوهر کودنی داشته باشد.اریکا یونگ


هر زنی برای شناخت مردان کافیست یکی از آنها را خوب بشناسد.ولی یک مرد حتی اگر با تمام زنها آشنا باشد یکی از آنها را هم خوب نمی شناسد. هلن رولند


همه ی مردها بد نیستند.بدتر و بدترین هم دارند. ناشناس


خدا مرد را آفرید ولی اگر من بودم بهترش را می آفریدم. ارنا بمبک


در طول تاریخ نمی توانید مردی را بیابید که اسیر زن نشده باشد.
ضرب المثل هندی


مامانم به من گفت:تنها دلیل وجود مردها برای چمن زنی و پنچر گیری اتومبیل است. تیم آلن


افکار مردان اوج میگیرد و بالا میرود'همسطح زنانی که با آنها معاشرت میکنند.الکساندر دوما


بهترین مردان بزرگ همواره بدترین شوهرانند. کریستوفر مارلو



چرا مردان زنان باهوش را دوست دارند؟
بخاطر اینکه دو قطب غیر همنام همدیگر را می ربایند. کتی لت


مردی بزرگ است که معایبش قابل شمارش باشد.ضرب المثل آمریکايی


شما مردها را چه میشود؟دیدن یک موی بولوند شما را 3 پله از نردبان تکامل پایین می آورد. ناشناس


اگر میخواهی فقط حرف کاری زده شود از مرد بخواه و اگر میخواهی آن کار انجام شود از زن بخواه. مارگارت تاچر


اگر در دنیا یک زن بد باشد همه ی مردها تصور می کنند زن آنهاست. ضرب المثل روسی



مردها بچه هایی ریشو هستند. توفیق


تنها یکی از 1000 مرد رهبر مردان دیگر می شود .999نفر دیگر دنباله رو زنهایشان هستند. گروچو مارکس



مردها خود را در رانندگی بسیار برتر از زنان می دانند در حالیکه آقایان 87% تصادفات رانندگی را مرتکب می شوند و شرکتهای بیمه از این که به زنها خسارت نمی پردازند سود بسیاری می برند.ناشناس


او(مرد)مانند خروسی بود که تصور میکرد خورشید به این دلیل طلوع میکند که قوقو لی قوقوی او را بشنود. جورج الیوت

مردان از دو نوع خارج نیستند;یا روی سرشان خالیست یا توی سرشان.توفیق

من خواهان سه چیز در یک مرد هستم:ملاحت – شجاعت – وبلاهت. دوروتی پارکر


عاقلترین مردان دچار اشتباه شده اند و زنان آنها را فریفته اند ولی همچنان ادعا میکنند که زن عاقل نیست. جان میلتون


مردها مثل نوزاد هستند..... توی اولین نگاه شیرین و با مزه هستند اما خیلی زود از تمیز کردن و مراقبت از آنها خسته میشید. ناشناس

مردها مثل ماشین چمن زنی هستند..... به سختی روشن میشن و راه میفتن , موقع کار کردن حسابی سروصدا راه می اندازند و نیمی از اوقات هم اصلا کار نمی کنند.ناشناس

 

نويسنده: طاهر تاريخ: شنبه 21 خرداد 1390برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

داستان کوتاه

پيری برای جمعی سخن میراند... 

لطيفه ای برای حضار تعریف کرد همه دیوانه وار خندیدند.

بعد از لحظه ای او دوباره همان  لطيفه  را گفت و تعداد کمتری از حضار خندیدند.
او مجدد  لطيفه را تکرار کرد تا اینکه دیگر کسی در جمعیت به آن  لطيفه نخندید.

او لبخندی زد و گفت:
 
وقتی که نمیتوانید بارها و بارها به  لطيفه ای  یکسان بخندید،

پس چرا بارها و بارها به  گریه و افسوس خوردن در مورد مسئله ای مشابه ادامه میدهید؟ 

گذشته را  فراموش کنيد و به جلو نگاه کنيد.

نويسنده: طاهر تاريخ: یک شنبه 15 خرداد 1390برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

سرنوشت ما را خودمان می نویسیم

سرنوشت ما را خودمان می نویسیم

 

 

 

تصور کنید که بعنوان نوزادی ناخواسته و حاصل یک رابطه جنسی بی سر و ته، در روستایی بسیار فقیرنشین و در دامن یک مادر بدبخت که کلفت خانه های مردم است، دیده به جهان بگشایید، بدون آنکه وجود پدر را دور و برتان احساس کنید...؛

تصور کنید که در بچگی مادرتان آنقدر فقیر است که حتی توان خرید یک لباس ساده را برایتان ندارد و مجبورید گونی سیب زمینی بپوشید، طوری که بچه های همسایه دائم شما را مسخره کنند و به شما بخندند...؛

تصور کنید که در سن کودکی، مادربزرگتان مجبورتان کند کارهای سخت انجام دهید و همیشه بخاطر ساده ترین اشتباهات شما را کتک بزند و شما هم هیچ پناهی نداشته باشید که در دامنش گریه کنید...؛

تصور کنید که از سن نه سالگی دائم مورد تجاوز اطرافیان قرار بگیرید، دایی ها، پسر دایی ها، دوستان خانوادگی و کلاً همه. طوری که اولین فرزندتان را در سن چهارده سالگی و پس از نه ماه مشقت بدنیا آورید، آن هم یک نوزاد مرده...؛

تصور کنید که خواهر و برادری دارید که سرگذشتی کمابیش مشابه شما دارند، خواهرتان از اعتیاد زیاد به کوکایین بمیرد، و برادرتان از ابتلا به ایدز...؛

تصور کنید که مادرتان آنقدر فقیر است که نمیتواند شما را بزرگ کند و از پس هزینه های اندک شما برآید، و مجبور شود شما را به یک مرد غریبه بسپارد تا بزرگتان کند...؛

تصور کنید که آن مرد غریبه، یک ارتشی بسیار سخت گیر باشد که تصمیم دارد از همان بچگی به شما نظم و ترتیب را یاد بدهد و دائم تنبیه کند و دستور دهد، ولی شما مجبورید او را بابا صدا کنید...؛

تصور کنید که در میان این همه بدبختی، سیاه پوست هم هستید، یک آمریکایی-آفریقایی، آن هم در حدود چهل پنجاه سال پیش که اوج نژادپرستی و نفرت از سیاه پوستان است...؛

تصور کنید که حدود چهار دهه از آن روزگار گذشته باشد...؛

الان چه کار می کنید؟ چه بر سرتان آمده است؟

 

بله درست حدس زدید؛

الان قدرتمند ترین زن جهان هستید! محبوب ترین، پولدار ترین، با نفوذ ترین، و تنها میلیاردر سیاه پوست!؛

همه شما را بعنوان صاحب بزرگترین خیریه جهان، پر طرفدار ترین مجری تلویزیون، و برنده جوایز متعدد سینما و تلویزیون می شناسند...؛

سیاستمداران، هنرپیشگان، ثروتمندان و همه آدمهای بزرگ و معروف فقط دوست دارند با شما مصاحبه کنند...؛

در دانشگاه ایلینوی، زندگینامه شما تدریس می شود، در قالب یک درس با عنوان خودتان...؛

یک قصر در کالیفرنیا دارید به مساحت هفده هکتار که از یک طرف به اقیانوس ختم می شود و از طرف دیگر به کوهستان. همچنین ویلایی دارید در نیوجرسی، آپارتمانی در شیکاگو، کاخی در فلوریدا، خانه ای در جورجیا، یک پیست اسکی در کلورادو، پلاژهایی در هاوایی و ...؛

با درآمد سالانه حدود سیصد میلیون دلار، و دارایی حدود سه میلیارد دلار، بعنوان ثروتمند ترین زن خودساخته جهان شهرت دارید...؛

آنچه خواندید خلاصه ای بود از سرگذشت مجری بزرگ تلویزیون، اپرا وینفری (Oprah Winfrey)...؛

 

خداحافظی اپرا وینفری پس از ۲۵ سال


آخرین برنامه اپرا وینفری، مجری پرسابقه تلویزیونی پس از ۲۵ سال پخش، روز چهارشنبه ۲۵ مه پخش شد.


این مجری ۵۷ ساله، که به عنوان یکی از اثرگذارترین زنان جهان شناخته می شود، در این برنامه از پیش ضبط شده، در سخنانی که آن را نامه عاشقانه به مخاطبان خواند، به حاضران در استودیو و بیننده های برنامه اش گفت که چقدر برایش اهمیت دارند.


آخرین قسمت این برنامه پس از یک ویژه برنامه دوروزه در یونایتد سنتر شیکاگو با حضور مدونا و بیانسه ضبط شده بود.


طرفداران اپرا که آخرین برنامه او را دیده اند می گویند که هنگام آخرین خداحافظی، در چشمان او اشک جمع شده بود.


اپرا گفت: "این خداحافظی نیست. این فقط تا وقتی است که ما باز یکدیگر را ببینیم."


برنامه "اپرا" که در ۱۴۵ کشور پخش می شد، تغییرات بنیادینی در ژانر گفت و گوهای تلویزیونی ایجاد کرد و سبب شد که وینفری یکی از اثرگذارترین زنان در آمریکا و نیز ثروتمندترین زن سیاهپوست در جهان شود.


این ستاره تلویزیونی که اخیرا در فهرست موثرترین شخصیت های سرشناس، جای خود را به لیدی گاگا داده بود، در نوامبر ۲۰۰۹ اعلام کرد که به برنامه خود پایان خواهد داد.


او در بیست و پنجمین و آخرین سری برنامه های خود، روی صحنه با جان تراولتا رقصید و تمام حاضران در آن برنامه را به سفر به استرالیا مهمان کرد.


از دیگر لحظه های به یاد ماندنی در این سری برنامه ها، گفت و گوی او با باراک و میشل اوباما، جورج بوش، رییس جمهور سابق آمریکا و خانواده مایکل جکسون بود.

در آخرین برنامه که در مقابل چشم ۱۳۰۰ نفر برگزار شد، بخش هایی از سخنان تام کروز، آرتا فرانکلین، تام هنکس و استیوی واندر درباره اپرا وینفری پخش شد.

 

 

 

نويسنده: طاهر تاريخ: جمعه 13 خرداد 1390برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

بیایید در زندگی همانند عقابی باشیم...

بیایید در زندگی همانند عقابی باشیم...

 

 

عمر عقاب از همه پرندگان نوع خود درازتر است
عقاب می تواند تا 70 سال زندگی کند.
ولی برای اینکه به این سن برسد باید تصمیم دشواری بگیرد.
زمانی که عقاب به 40 سالگی می رسد:
چنگال های بلند و انعطاف پذیرش دیگر نمی توانند طعمه را گرفته را نگاه دارند.
نوک بلندو تیزش خمیده و کند می شود
شهبال های کهن سالش بر اثر کلفت شدن پرها به
سینه اش می چسببند و پرواز برای عقابل دشوار می گردد.
در این هنگام عقاب تنها دو گزینه در پیش روی دارد.
یاباید بمیرد و یا آن که فراینددردناکی را که 150 روز به درازا می کشد پذیرا گردد.
برای گذرانیدن این فرایند عقاب باید به نوک کوهی که در آنجا آشیانه دارد پرواز کند.
در آنجا عقاب نوکش را آن قدر به سنگ می کوبد تا نوکش از جای کنده شود.
پس از کنده شدن نوکش ٬ عقاب باید صبر کند تا نوک تازه ای در جای نوک کهنه رشد کند ٬ سپس باید چنگال 4 پیش را از جای برکند.
زمانی که به جای چنگال های کنده شده ٬ چنگال های تازه ای در آیند ٬ آن وقت عقابل شروع به کندن همه پرهای قدیمی اش می کند.
سرانجام ٬ پس از 5 ماه عقاب پروازی را که تولد دوباره نام دارد آغاز کرده ...
و 30 سال دیگر زندگی می کند.

.

.

.

.

.

.

.

.

.
چرا این دگرگونی ضروری است؟؟؟
بیشتر وقت ها برای بقا ٬ ما باید فرایند دگرگونی را آغاز کنیم.
گاهی وقت ها باید از خاطرات قدیمی ٬ عادتهای کهنه و سنتهای گذشته رها شویم.
تنها زمانی که از سنگینی بارهای گذشته آزاد شویم می توانیم از فرصتهای زمان حال بهره مند گردیم.

نويسنده: طاهر تاريخ: پنج شنبه 12 خرداد 1390برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

حیرت انگیزترین معماری های دنیا

 حیرت انگیزترین معماری های دنیا

 

Blue-domed Church in Santorini

 

 

St Basil Cathedral in Moscow

 

 

The Statue of Liberty in New York

 

 

Machu Picchu in Peru

 

 

The Taj Mahal in Agra ( India )

 

The Eiffel Tower in Paris

 

 

The Great Sphynx at Giza

 

 

The Chinese Wall in China

 

Uluru in the Northern Territory


ادامه مطلب
نويسنده: طاهر تاريخ: پنج شنبه 5 خرداد 1390برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

سوالاتی که اندیشیدن شما را تغییر خواهد داد

سوالاتی که اندیشیدن شما را تغییر خواهد داد

 

 

همه ما در طول زندگی خود چه بصورت آگاهانه و چه ناآگاهانه در تلاش برای تغییر خود و زندگی پیرامون خود هستیم. اما گاهی همه تلاش های ما برای این تغییرات به نتیجه مطلوب نمی رسند و ما از خود می پرسیم که کجای مسیر تغییر را اشتباه رفته ایم؟

نکته بسیار مهمی وجود دارد که بزرگان همیشه برای ما مطرح می کنند و آن این است که ” کشف صحیح صورت مسئله خود نیمی از راه حل است” و برای درک و کشف بهتر مسائل اولین ابزاری که برای ذهن بشر در دسترس است پرسیدن سوال است.همیشه خوب سوال پرسیدن یک هنر است ، بخصوص وقتی ما از خودمان سوال می پرسیم و پاسخ را بایستی بخشی از درون ما، حال چه ذهن باشد چه قلب ما پاسخ دهد.همانطور که داده های ورودی غلط منجر به نتیجه نا مطلوب خواهد شد، پرسیدن سوال های خوب و مهم و تاثیرگذار از خود می تواند کلیدی باشد برای یافتن پاسخ های درست و کسب موفقیت های مورد نظر.

در زیر ۴۹ سوال مهمی که همه ما برای گشوده شدن بخشی از ذهن و روح خود و کشف افکار و احساسات درونی خود بدان نیاز داریم گردآوری شده و در اختیار شما قرار می گیرد. لازم نیست همه این سوالات را به یکباره بخوانید و یا پاسخ دهید، توصیه می شود برخی از آنها را در جلوی چشم خود مدت ها قراردهید تا جواب مناسب را بیابید.

 

این سوال ها جواب درست یا غلط ندارند.گاهی اوقات مطرح کردن یک سوال درست خود پاسخی است به سوال.

 

۱-اگر کسی نداند شما چند سال دارید، دوست دارید چند ساله باشید؟

۲-کدام بدتر است، شکست خوردن یا هرگز تلاش نکردن؟

۳-اگر زندگی کوتاه است، چرا ما کارهایی را انجام می دهیم که دوست نداریم و کارهایی را که دوست داریم انجام نمی دهیم؟

۴-آیا آنچه شما اعلام می کنید که انجام شده و گفته شده است، بیش از آن چیزی است که انجام داده اید؟

۵-آن چه چیزی است که شما برای تغییر جهان دوست دارید آن را انجام بدهید؟

۶-اگر شادی واحد پول ملی کشور بود، شما چه کاری را انتخاب می کردید تا ثروتمند شوید؟

۷-آیا شما همیشه کاری را که به آن معتقد هستید انجام می دهید، یا اینکه برای کارهایی که انجام می دهید دلیلی می آورید؟

۸-اگر طول عمر متوسط انسان ها ۴۰ سال بود،چه تفاوتی در زندگی خود ایجاد می کردید؟

۹-جریان زندگی شما تا چه اندازه در کنترل شماست؟

۱۰- آیا شما بیشتر نگران انجام درست کارها هستید ، و یا انجام کارهای درست؟

۱۱-شما وعده نهاری با ۳ دوستی که برای شما احترام برانگیز و قابل تحسین هستند دارید.درجریان نهار آنها از یکی از دوستان صمیمی شما شروع به انتقاد می کنند بدون اینکه بدانند او دوست شماست. انتقاد هایی ناخوش آیند و غیر قابل قبول. در این لحظه چه می کنید؟

۱۲-اگر این امکان فراهم بود که برای یک کودک در حال تولد از شما برای یک قسمت از وجودش مشاوره گرفته و بر اساس نظر شما باشد، آن قسمت کدام بخش بود؟

۱۳- آیا شما برای نجات یک نفر حاضر به قانون شکنی هستید؟

۱۴-آیا شما تاکنون جنون و دیوانگیی را دیده اید که بعد از آن شاهد خلاقیتی بوده باشید؟

۱۵- شما چه چیزی می دانید که بواسطه آن خود را از دیگر مردم متفاوت بدانید؟

۱۶-چه چیزهایی است که شما را خوشحال می کند ، اما ممکن است دیگران از آن خوشحال نشوند؟

۱۷- چه چیزی هست که شما دوست داشته اید انجام دهید ولی تا کنون انجام نداده اید؟ چه چیزی شما را عقب نگه داشته؟

۱۸- آیا شما بروی نقطه ایی نگه داشته شده اید که برای رفتن و عبور کردن از آن نیاز به اجازه گرفتن دارید؟

۱۹- اگر شما مجبور بودید به کشور و منطقه دیگری به جز کشوری که در آن اکنون زندگی می کنید بروید، چه کشوری را انتخاب می کردید و چرا؟

۲۰-آیا شما دکمه آسانسور را بیش از یکبار فشار می دهید؟ آیا به نظر شما سرعت حرکت آسانسور را زیاد می کند؟

۲۱- آیا شما ترجیح می دهید یک نابغه نگران باشید یا یک ساده لوح شاد؟

۲۲- چرا شما، شمایید?

۲۳- آیا تا کنون نوعی از دوستی بوده است که شما بخواهید دوستی از آن نوع داشته باشید؟

۲۴- کدام بدتر است، وقتی یک دوست خوب از شما دور شده و به دور دست میرود ، یا از دست دادن ارتباط با یک دوست خوب که در نزدیکی شما زندگی می کند؟

۲۵-چه چیزهایی هستند که شما بخاطر آنها سپاسگزاری می کنید؟

۲۶-کدام را انتخاب می کنید؟  دوست دارید همه خاطرات قدیمی خود را فراموش کنید ، ویا اینکه هرگز نتوانید خاطره جدیدی ایجاد کنید؟

۲۷- آیا ممکن است شما یکبار حقیقتی را فهمیده باشید بودن اینکه چالشی را گذرانده باشید؟

۲۸-آیا بزرگترین ترس های شما به حقیقت می پیوندد؟

۲۹-بیاد بیاورید ۵ سال پیش را که از موضوعی ناراحت بودید، آیا آن موضوع هنوز مسئله شماست؟

۳۰-شادترین خاطره دوران کودکی شما چیست؟ چه چیزی آن را خاص و فراموش نشدنی می سازد؟

۳۱-در چه زمانی از گذشته های نزدیک شما احساس شور و هیجان و سرزنده بودن داشته اید؟

۳۲-اگه حالا نه، پس کی؟

۳۳-اگر آنچه را می خواهید هنوز حاصل نشده است، پس چه چیزی برای از دست دادن دارید؟

۳۴-آیا تا به حال به کسی برخورد کرده اید ، که بودن گفتن هیچ حرفی از کنار شما رد شده باشد و شما احساس کرده باشید این بهترین مکالمه ای بوده که تاکنون داشته اید؟

۳۵-چرا ادیان که عشق و صمیمیت را ترویج می کنند، عامل بسیاری از جنگ ها شده اند؟

۳۶-آیا ممکن هست بدانید چه چیز خوب است و چه چیز بد، بدون اینکه شک کنید؟

۳۷-اگر شما امروز برنده یک میلیون دلار بودید، کدامیک از وظایف و کارهای خودتان را ترک می کردید؟

۳۸-آیا شما سعی می کنید کار کمتری انجام بدهید، یا بیشتر کارهایی که دوست دارید را انجام بدهید؟

۳۹-چه احساسی داشتید اگر می توانستید این روز و امروزتان را صد روز قبل زندگی می کردید؟

۴۰-آخرین باری که قدم زنان در تاریکی  فقط با درخشش یک ایده که واقعا به آن اعتقاد داشته اید قدم زده اید کی بوده؟

۴۱-اگر هر کسی که قرار بود فردا بمیرد را شما یک روز قبل متوجه می شدید، امروز برای بازدید چه کسی میرفتید؟

۴۲- آیا حاضر هستید ۱۰ سال از عمر شما کاهش پیدا کند ولی به جایش آدم بسیار جذاب و معروفی بشوید؟

۴۳-چه تفاوتی بین زنده بودن و زندگی واقعی وجود دارد؟

۴۴-کی وقت پایان دادن به محاسبه خطرات و منافع است و شروع حرکت رو به جلو با تکیه بر آنچه که میدانید درست است؟

۴۵-اگر ما از اشتباهات خودمان چیز یاد می گیریم، چرا همیشه از اشتباه کردم واهمه داریم؟

۴۶-چه کار متفاوتی انجام می دادید اگر می دانستید که هیچ کسی شما را مورد قضاوت قرار نخواهد داد؟

۴۷-آخرین باری که شما متوجه نفس کشیدن خودتان شدید کی بوده؟

۴۸-چه چیزی را دوست دارید؟ آیا هیچ یک از اقدامات اخیر شما نشان دهنده این دوست داشتن بوده؟

۴۹-همه تصمیم گیری ها در حال حاضر گرفته خواهد شد. حال سوال این است: آیا شما برای خودتان تصمیم می گیرید ، و یا اجازه می دهید دیگران برای شما تصمیم بگیرند؟

 

شما هم میتوانید افکار خود را به این سوالات اضافه کرده و برای دوستانتان بفرستید

 

نويسنده: طاهر تاريخ: پنج شنبه 5 خرداد 1390برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

10 حقیقت عجیب درباره مغز

10 حقیقت عجیب درباره مغز

 

انسانها یک ساعت از روز در تاریکی زندگی می کنند

مغز انسان به عنوان مرکز سیستم عصبی یکی از پیچیده ترین بخشهای بدن انسان است که شاید به جرات بتوان گفت این اندام تا کنون بیشترین اسرار بیولوژیکی بدن انسان را در خود نهفته و دانشمندان برای درک بسیاری از این اسرار همچنان در حال مطالعه و توسعه ابزارهای جدید مطالعاتی هستند.

شبکه بی بی سی در سری برنامه های خود با عنوان "درون بدن انسان" بر روی این اندام تمرکز کرده و حقایق شگفت انگیزی را از مغز تودرتوی انسان آشکار کرده است:

 

• مغز انسان به اندازه ای پیچیده است که بالغ شدن آن 20 سال زمان خواهد برد.

 

• جنین انسان درون رحم می تواند در هر ثانیه هشت هزار سلول جدید به وجود بیاورد.

 

• در لحظه ای که انسان متولد می شود، تمامی سلولهایی که برای یک عمر زندگی به آنها نیاز دارد را در اختیار دارد.

 

• مغز انسان پیچیده ترین پدیده ای است که تا کنون در جهان هستی شناسایی شده است.
 

• نوزادان می توانند پس از گذشت چند ساعت از زمان تولد خود، صورت مادرشان را شناسایی کنند.
 

• جنین درون رحم از قدرت بینایی برخوردار است اما همه چیز را سیاه و سفید می بیند، چشم جنین به اندازه ای حساس است که می تواند نور به شدت ضعیفی که از میان شکم مادر به درون نفوذ می کند را ببیند.
 

• انسان در دقیقه 20 بار پلک می زند که هر پلک زدن نیم ثانیه زمان نیاز دارد. با روی هم گذاشتن این دقایق می توان گفت انسانها یک ساعت در روز را در تاریکی سر می کنند.
 

• هر سلول مغزی با سلول مغزی دیگر در حدود 10 هزار اتصال برقرار می کند.
 

• فراگرفتن حفظ تعادل و سازگار کردن اندامهای بدن با یکدیگر به اندازه ای پیچیده است که تعداد سلولهای موجود در مناطقی از مغز که به این کار اختصاص دارد، برابر مابقی سلولهای باقیمانده در دیگر نواحی از مغز است.
 

• غواصان جوان در تایلند به مردمکهای چشمهای خود یاد داده اند تا در زیر آب برای تمرکز بر روی اجسام به جای بزرگتر شدن، منقبض شوند. همه کودکان می توانند این مهارت را از سنین بسیار کوچکی بیاموزند.

نويسنده: طاهر تاريخ: یک شنبه 1 خرداد 1390برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

افسانه عشق و جنون

افسانه عشق و جنون

 

 

روزی همه فضابل و تباهی ها دور هم جمع شدند خسته تر و کسل تر از همیشه.
 
ناگهان ذکاوت ایستاد و گفت: بیایید یک بازی بکنیم؛.
مثلا" قایم باشک؛ همه از این پیشنهاد شاد شدند
 
دیوانگی فورا" فریاد زد من چشم می گذارم من چشم می گذارم.
و از آنجایی که هیچ کس نمی خواست به دنبال دیوانگی برود همه قبول کردند او چشم بگذارد و به دنبال آنها بگردد.
 
دیوانگی جلوی درختی رفت و چشمهایش را بست و شروع کرد به  شمردن ....یک...دو...سه...چهار...

 

همه رفتند تا جایی پنهان شوند؛

 

لطافت خود را به شاخ ماه آویزان کرد؛
 
خیانت داخل انبوهی از زباله پنهان شد؛
 
اصالت در میان ابرها مخفی گشت؛
 
هوس به مرکز زمین رفت؛
 
دروغ گفت زیر سنگی می روم اما به ته دریا رفت؛
 
طمع داخل کیسه ای که دوخته بود مخفی شد.
 
و دیوانگی مشغول شمردن بود. هفتاد و نه...هشتاد...هشتاد و یک...
 
همه پنهان شده بودند به جز عشق که همواره مردد بود و نمیتوانست تصمیم بگیرد. و جای تعجب هم نیست چون همه می دانیم پنهان کردن عشق مشکل است.
 
در همین حال دیوانگی به پایان شمارش می رسید.
نود و ینج ...نود و شش...نود و هفت... هنگامیکه دیوانگی به صد رسید, عشق پرید و در بوته گل رز پنهان شد.
 
دیوانگی فریاد زد دارم میام دارم میام.
 
اولین کسی را که پیدا کرد تنبلی بود؛ زیراتنبلی، تنبلی اش آمده بود جایی پنهان شود و لطافت را یافت که به شاخ ماه آویزان بود.
 
دروغ ته چاه؛ هوس در مرکز زمین؛ یکی یکی همه را پیدا کرد جز عشق.
 
او از یافتن عشق ناامید شده بود.
 
حسادت در گوشهایش زمزمه کرد؛ تو فقط باید عشق را پیدا کنی و او پشت بوته گل رز است.
 
دیوانگی شاخه چنگک مانندی را از درخت کند و با شدت و هیجان زیاد ان را در بوته گل رز فرو کرد. و دوباره، تا با صدای ناله ای متوقف شد .
 
عشق از پشت بوته بیرون آمد با دستهایش   صورت خود را پوشانده بود و از میان انگشتانش قطرات خون بیرون می زد.
شاخه ها به چشمان عشق فرو رفته بودند و او نمی توانست جایی را ببیند.
او کور شده بود.
 
دیوانگی گفت « من چه کردم؛ من چه کردم؛ چگونه می تواتم تو را درمان کنم.»
 
عشق یاسخ داد: تو نمی توانی مرا درمان کنی، اما اگر می خواهی کاری بکنی؛ راهنمای من شو.»
 
و اینگونه شد که از آن روز به بعد عشق کور است و دیوانگی همواره در کنار اوست.

 

نويسنده: طاهر تاريخ: یک شنبه 1 خرداد 1390برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

SHAHRESARGARMY@YAHOO.COM

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

راههای جاویدان شدن

© All Rights Reserved to ahooramazda.LoxBlog.Com | Template By: شهر سرگرمی